در متن عکس دوم –پرهام شهرجردی
کجا نشستن، کجا ایستاده نشستن، کجای نشستن، کجای نشست – تن، کجا ایستا-تن، ایستایی که نشسته میایستد، بر چه نشستن؟ با چه بر چه نشستن، و از نشستن، برخاستن. برخاست تن، و خواستهای تن، و بر خواست ِ تن،...
View Articleکلماتی که زندگی میکنند در مرگ معنا
نیمنگاهی به «جنون روز» نوشته موریس بلانشو و ترجمهی پرهام شهرجردی منصور پویان Photo: Gilles Larvor بلانشو مینویسد: ” آرمان ادبیات این است: هیچ نگوئیم؛ حرف بزنیم تا چیزی نگفته...
View Articleبا گامهای همیشه بیا |موریس بلانشو و پرهام شهرجردی
اینجا، آخرین سطرهای «حکمِ مرگ» یا «ایستِ مرگ» موریس بلانشو را بازنویسی – این زبانی - میکنم. چرا؟ چون این «او» را دوست میدارم. این سوم شخصِ نامشخص. این نامعینِِ تعریف گریز. این راز و این باز را که...
View Articleماضیی بعیدِ مرگم |پرهام شهرجردی
و ماضی این گونه حال میشود: گاهی با ماضیهایم «ور» می روم. به ماضی به خودم دست میکشم. به هستِ نیست، من میدهم. وقت هایی بین ِ من و متن، وقتی جز رفت، جز رفته نمیماند. و من که به این متن ها گذشتهام،...
View Articleزمانِ شکستن، زمان شکستن، شکستِ زمان |موریس بلانشو و پرهام شهرجردی
هر وقت حرکتِ نیروها به شکستن میل کند، انقلاب به عنوانِ یک ممکن تظاهر میکند، یک ممکن غیر انتزاعی، که به طور تاریخی و عینی ظهور میکند، درین لحظات است که انقلاب اتفاق میافتد. تنها وجهِ حضور انقلاب،...
View Articleآنِ مرگم |موریس بلانشو |فارسیی پرهام شهرجردی
انتشارِ کتاب «آنِ مرگم» موریس بلانشو با فارسیی پرهام شهرجردی
View Articleکلماتی که زندگی میکنند در مرگ معنا |منصور پویان
نیمنگاهی به «جنون روز» نوشتهی موریس بلانشو با فارسیی پرهام شهرجردی
View Articleناممکن |پرهام شهرجردی
ادبیات ناممکن است. ناممکن است که ادبیات است. چرا؟ چون ادبیات در فرارفتن، از همه چیز پیشی میگیرد. جایی هست که ادبیات میخواهد از خودش هم جلوتر برود. خودش را پشتِ سر بگذارد. جایی که دیگر نمیتوان پیش...
View Articleتن زدن به پهلوی مرگ |منصور خورشیدی
نگاهي به کتابهای « آن مرگم» و «جنون روز» موریس بلانشو، «مرض مرگ» مارگوریت دوراس و «ماضیی بعید مرگم» پرهام شهرجردی - در خوانش و نویسش پرهام شهرجردی
View Articleکجا
تجربهی نوشتن روی دیوارهای خانهای که نیست متنِ پرهام شهرجردی ساختهی بابک ونداد و بابک مهربخش
View Articleنابودی |پرهام شهرجردی
وقتی همه چیز از دست میرود، همه چیزهای از دست رفته پدیدار میشود. در فیلمهای اصغر فرهادی، «دربارهی الی» و «جداییی نادر از سیمین»، چقدر با مفهومِ غیاب، ناپدیدی، نابودی و نا-بودن کلنجار رفتم. یک عضو،...
View Articleکارگردانیی فارسی در فیلمِ بلند شعر فرانسه |پرهام شهرجردی
امروز را دوست دارم چون فرداست. دیروزی را دوست دارم که امروزمان ساخت. امروز دستِ کم ده ساله است. ده ساله باید میشد تا بیاید، باز شود، افق شود. افقی که یک روزه نیامد. تصادفن نیامد. حالا آمد، البته باید...
View ArticleCensure
Au massacre de mes mots On arracha la tête de la dernière ligne Et le sang comme l’encre prit la feuille à la gorge C’est la mort qui se couche sur la page
View Articleلیبیدو در آنتی کنفورمیسم |پدرام مجیدی
«آنتی کنفورمیسم» دعوتنامهای دوباره است برای قیام. قیام علیه واژه، قیام علیه گذشته و نابودی. نابودی ترسی که برای خیلیها دیگر جزئی از زندگی عادی است. قیام ما علیه عادت است.
View Articleهمایش موریس بلانشو |۲۷ مارس ۲۰۱۲
مرکز پژوهشهای ادبیات، هنر و سینمای دانشگاه پاریس هفتم و «فضای موریس بلانشو» همایش سالانهی موریس بلانشو را برگزار میکنند. همایش امسال در تاریخ ۲۷ مارس ۲۰۱۲ برگزار میشود. درین همایش ژان لوک نانسی،...
View Articleجامعهی نمایش |پرهام شهرجردی
«جامعهی نمایش» را در آبانماه ۱۳۸۲ نوشتم. نوبل صلح به شیرین عبادی رسیده بود. هرکس به دلیلی خوشحالی میکرد. در هر اتفاقی که میافتد - مثلن در یک شوق جمعی - این خطر وجود دارد که چیزهایی از نظر پنهان...
View Article«جنون روز»؛ روایت شیزوفرنیک فروپاشی «من» مدرن به سوی پسامدرن |جعفر بزرگ امین
تغییر راوی در خلال فروپاشی شخصیت و هویت سوژه و خرد شدن آن به طیفهای شخصیتی که شیزوفزنیزم روایت را هم به دنبال دارد فضایی پلی فونیک به رمان بخشیده است. این عبور زیگزاگ وار از فضایی به فضای دیگر، از...
View Articleهمایش ادمون ژابس |کتابخانهی ملّی فرانسه |۱۱ می ۲۰۱۲
ادمون ژابس، در سال ۱۹۱۲ متولد شد. تبعید شد. به زبان فرانسه نوشت. مشغلهاش خودِ کتاب بود. امسال، یکصدمین سال تولّد اوست. به همین مناسبت، کتابخانهی ملّیی فرانسه و اورل کرسون (نوهی ژابس) همایشی را در...
View Articleگفتوگوی رادیو زمانه با پرهام شهرجردی: بخش عمدهی ادبیات فارسی در زیرزمینها...
«میشود در بطن فاجعه تحت تأثیر فاجعه قرار گرفت. و نیز، میشود به استقبال فاجعه رفت. پیش از آن که فاجعه ما را ریشهکن کند، پیش از آن که ملموس شود، حساش کنیم، پیش از آن که دیدنی شود ببینیماش. یعنی...
View Article
More Pages to Explore .....